قشقاییها قبیلهی متحد هستند که گویش و میراث مشترکی دارند. این قوم که از نوادگان طایفه ترکمن و آرساری هستند بسیاری از آنها عشایر بوده و در فصل معین از استان اصفهان به جنوب شیراز کوچ میکنند. این همگرایی مردم و فرهنگها منجربه خلق طرحهای زیبا و منحصربه فرد در هنر ایل قشقایی گردیده است. فرشهای دستباف قشقایی با پنبه یا نخ بافته میشوند ولی بیشتر این فرشها از پشمهای نازک، نرم و محکم تهیه شدهاند. با وجود اینکه فرشهای ایل قشقایی در سایزهای مختلف موجود هستند اما بیشتر آنها در سایز متوسط هستند. بسیاری از فرشهای کناره توسط ایل قشقایی طراحی شدهاند. رنگ فرشهای قشقایی خوب قرمز، نیلی و رنگ کلاسیک زرد و طلایی است. قالیهای زیبای دستباف طرح قشقایی درغرب بسیار طرفدار دارند.
عشایر قشقایی
درست با تابیدن اولین اشعههای خورشید صبحگاهی بر قله کوه، یک فرد از طایفه، بر روی بلندی مشرف به دره ایستاده و به آرامی ساز شبیه به ترومپت را به لبهای خود نزدیک کرده و مینوازد. با نواختن سرنا و پخش صدای بلند وممتد از ساز، اردوگاه عشایر با سرعت به جنب و جوش میپردازند. بهطور همزمان، کل طایفه دیرک چادرها را کشیده و درحالیکه صدای بلند سرنا همچنان به گوش میرسد به یکباره شهری که پراز چادرهای پشمینه سیاه بود ناپدید میشود. کمتر از 1 ساعت بعد، کل شهر آماده حرکت میشوند. شترها و الاغهای کاروان بهدلیل سنگینی چادرهای تا شده، وسایل آشپزی و کیسههای بافته شده و پراز وسایل شخصی که در پشت خود حمل میکنند به خرخر میافتند. یک بزغاله و سگ کوچک بیرون از خورجینی که پشت یابو را مزین کرده کنار هم قرار دارند. پشت یک گاو خمیده، قفس چوبی است که 3 مرغ قدقدکنان را حمل میکند. جوانهای ایل داد و فریاد میکنند، آواز میخوانند، دشنام میدهند و هزاران گوسفند مجبور میشوند چرا را ترک و به حرکت ادامه دهند. یک الاغ مویهکنان دخترک کوچک و برادرش که پشت او نشسته را حمل میکند. دامن بلند و رنگارنگ دخترک به طرفین گاو آویزان شده است. صفوف کاروان که بیش از 1 مایل طول دارد به آرامی و با ریتم از کوهپایه بالا میروند. در طی سه قرن و نیم گذشته، 2 بار در طول هرسال این صحنه توسط تعدادی از عشایر قشقایی در سرتاسر کوههای زاگرس جنوبی ایران تکرار میشود. در طی 10 هفته در هر لحظه بیش از صدهزار نفر و یک میلیون و نیم حیوان در گذرگاههای کوهستانی یا درامتداد مراتع بلند آلپ کوچ 300 مایلی خود را به مراتع زمستانی در نزدیکی خلیج فارس آغاز میکنند.
تاریخچه ایل قشقایی و فرشهای دستباف قشقایی
بافندگان فرشهای پرطرفدار ایل قشقایی، تاریخ و فرهنگ غنی در الهامبخشی و تکاپو دارند. ترکیبی از این دو ویژگی منجربه خلق فرشهای عتیقهای شده که سرشار از حس خودجوشی و سرزندگی است. گرچه این قوم هرگز تاریخ خود را در نوشتهها ثبت نکردند اما قریب هزار سال است که تاریخ خود را از طریق داستان و آواز از نسلی به نسل دیگر انتقال میهند. در افسانهها نقل شده که این طایفه از ترکستان چین هستند و با پیشتازی ارتش چنگیزخان از افغانستان به ایران کوچ کردند. قوم قشقایی به محض ورود به ایران مناطق کوهستانی آذربایجان در قفقاز را که از مکان فعلی آنها در جنوب ایران بسیار دور است برای سکونت انتخاب کردند. قشقاییها اوایل قرن 16 به استان فارس که تحت سلطنت شاه اسماعیل بود نقل مکان کردند. استان فارس در طی 400 سال گذشته زیستگاه ایل قشقایی بود. شاه اسماعیل فردی بود که قصد داشت با سپر انسانی مقابل پرتقالیهایی که سواحل خلیج فارس را تهدید کرده بودند بایستد. گرچه قسمت اعظم این گروه با قبیله ترک ارتباط داشتند اما پیوند حقیقی بین قبیلههای کوچک قشقایی سیاسی است. حول و حوش سال 1600 جانی آقا قشقایی تحت سلطنت شاه عباس، نظارت گروههای مختلف قشقایی را برعهده گرفت. وی برای رسیدن به اهداف خود، کنفدراسیون قشقایی را تاسیس کرد. کنفدارسیون قشقایی ساختار پیچیدهای بود که تا قرن 21 و رویارویی با 300 سال تحولات سیاسی تقریبا مستمر در ایران دوام آورد. بخشی از ثبات طولانیمدت کنفدراسیون به دلیل تمایل آن به جذب افراد همسایه از قومهای مختلف بود. این امر منجربه تشکیل سرزمینی از قومهای مختلف شد که کرد، لر، افشار و میراث عرب را دربر گرفت. هر یک از این افراد تاثیر قابل توجهی در بافت فرشهای قشقایی داشتند.
فرهنگ قشقایی و تاثیر آن بر بافت قالی
درحقیقت کنفدارسیون قشقایی متشکل از یک جامعه چند ملیتی ساختار یافته بود که در بالاترین سطح، به طور سنتی تحت مدیریت ایل خان بود. ایل خان به فرزند خانوادهای اتلاق میشود که یک ایل را تاسیس کردند. 6 قوم اصلی (طوائف) به چندین طایفه چند هزار خانواری موسوم به تیره تقسیم شدند. برای سازماندهی بیشتر به این جامعه بزرگ، سیستم سیاسی قشقایی به گروههای 100 خانواری تقسیم شدند. هر یک از این گروهها توسط کدخدا هدایت میشدند. در نهایت یک فرد ریش سفید که در اصطلاح به فرد عاقل و بالغ گروه اتلاق میشود مسئولیت و مدیریت چند گروه خانواده را برعهده میگیرد. این سطح بالای سازماندهی اجتماعی در بین گروههای عشایری جنوب ایران غیرمعمول است. درمقابل هیچ سازماندهی وسیع در، باسری ، یکی از قبایل خمسه همسایه، وجود نداشت. در سطح محلی، بین افراد قشقایی حس قوی وحدت و یگانگی مشاهده میشود. یک زوج آمریکایی در خاطرات خود از اقامت طولانیمدتشان با ایل قشقایی، از یک چوپان نگونبخت به نام کالیش نام بردند که تمام 100 راس گوسفند خود را در یک کولاک مهیب از دست داد. کدخدای بخشی که کالیش در آن زندگی میکرد خیلی سریع یک جلسه اضطراری تشکیل داد و از هر خانوار خواست برای کمک به چوپان 1 قوچ یا 1 میش با خود همراه بیاورند. طبق گفته زوج آمریکایی ” زندگی ما باید بدین گونه باشد. ما باید داشتهها و نداشتههایمان را با هم تقسیم کنیم. هیچ خانوده قشقایی به دلیل اتحاد و همبستگی فقیر و تهیدست نیست.”
این همبستگی حمایتی در مراحل بافت فرش دستباف طرح قشقایی نیز وجود دارد. بیش از 6 زن بهطور همزمان روی دارهای عمودی قالی، مشغول بافت فرش عتیقه هستند و همچنان که با انگشتان خود روی رجهای بینهایت گرههای کوچکی میزنند با یکدیگر صحبت میکنند، میخندند و آواز میخوانند. یک زن برای یک مدت مشخص روی فرش خود کار میکند و قبل از بازگشت به بافت خود، جای خود را با قالی باف کناری و سپس دیگری عوض میکند. به طور همزمان گروه دیگری از زنان برای یافتن گیاهان کوهی، پوست و گیله حومه اطراف را جستجو میکنند و پس از یافتن، آنها را در وانهای رنگرزی میجوشانند. این تبادل پیوسته انرژی خلاق همراه با روحیه عمیق همبستگی افرادی که در کارمشارکت دارند بیشک یکی از عناصر کلیدی در بافت فرشهای عتیقه قشقایی است.
ارتقای قالی دستباف قشقایی با مرور زمان
از آنجایی که ایل قشقایی قبل از عزیمت به جنوب ایران در آسیای مرکزی و قفقاز سکونت داشتند فرشهای آنها تحت تاثیرات سه منطقه ارتقاء یافت. فرشهای دستباف قشقایی همانند فرشهای آنتیک ترکمنیها در آسیای مرکزی دارای رنگ و شکل جلب توجه کننده و انسجام بهویژه در مدالی مرکزی مثلثی غالب هستند. قوم قشقایی با اقامت خود در مناطق کوهستانی آذربایجان استفاده از رنگهای شاداب و ترکیب تن رنگها را از قفقازیها آموختند. سرانجام، در مکان فعلی خود از هنر فرشهای آنتیک ایرانی و همچنین قبایل دیگر که در نزدیکی آنها بودند الهام گرفتند. بهطور خلاصه باید گفت که فرش قشقایی ترکیبی از خلاقیت غریزی با ظرافت و همچنین رنگ با سمبولیسم هستند.
طرح قالی دستباف قشقایی
قشقاییها عموما افرادی هستند که از لحاظ فیزیکی بسیار فعال هستند. این طایفه نهتنها جان سالم بدر بردند بلکه در رویاویی با مشکلات و بدبختی رشد کردند. فرشهای قشقایی شرقی که خاطرات بافته شده از تجربیات شخصی و فرهنگی بافنده هنرمند را تجلی میکنند میتوانند درخواستهای زیاد را پاسخگو باشند. طرحهای ظریف نظیر پرندگان زیاد، حیوانات، گل و گیاه و اشکال هندسی انتزاعی در هر اینچ مربع از زمینه فرشهای عتیقه قشقایی را پوشانده است. فرشهای قشقایی علاوهبر اشکال جوجه، طاووس، گوزن، سگ، شیر و سایر حیوانات قابل تشخیص دیگر میتواند شامل موجودات دیگری باشد که کمتر قابل تشخیص هستند. یک پرنده با ظاهر غیرمعمول و کاکل مثلثی شکل میتواند دلالت بر نیروی زمین بر هر فرد باشد. یا شکل یک حیوان با دو سر به جای یک سر میتواند به معنای این باشد که انسان برای کسب حمایت لازم در زندگی به روابط خود وابسته است. درنهایت بافت شکل یک حیوان چهارپا و شبیه سگ با دم برافراشته و سری که به سمت کناره مزرعه است میتواند نماد این باشد که هر انسانی یک هدف شخصی دارد که باید برای رسیدن به آن فعالیت کند. این اصول که از نظر مردم قبیلهای اصول جهانی هستند به شیوه شگفتانگیز و شوخطبعانه در طرحهای فرش بیان شدهاند.
موارد استفاده از هنر قالی بافی قشقایی
قسمت اعظم جذابیت و گیرایی بیشمار فرشهای آنتیک قشقایی در غرب این است که بافندههای این فرشها کیفیت را فدای سود و تجارت نمیکنند. در اواخر دهه 1940، هنگامی که فرشهای دستباف بسیاری از قبایل دیگر تحت نفوذ تجارت قرار گرفتند و درخواست بافت فرشهای قبیلهای بسیار ساده با رنگهای شیمیای افزایش یافت، استفاده از رنگهای گیاهی طبیعی و روشهای بافندگی سنتی در بین قبایل قشقایی خاص و ویژه بود. توجه به جزئیات که شامل بافت دقیق فرش در هر مرحله است در گلیمهای دستباف و کیفهای بافت مشاهده میشود. هر دو مورد فوق از توجه و تحسین یکسانی برخوردارشدند. برای قبیلهای که حداقل 4 ماه در سال بین زمستان و تابستان در حال کوچ هستند، گلیم و کیفهای قابل حمل از ارزش فراوانی برخوردار هستند. برای افرادی که زندگی روزمره را مقدس میدانند، هر چیزی که در فعالیت روزمره مورد استفاده قرار میگیرد سزاوار است که بالاترین اهداف سازنده را بیان کند. خورجینهای دستباف قشقایی نوعی کار هنری است. اگر چه در مقیاس کوچکتر از یک فرش آنتیک است اما اغلب به همان اندازه یک فرش تاثیر قابل توجهی روی یک بیننده ایجاد میکند. با نگاه به یک خورجین بافته شده با موتیف الماس زندگی در مرکز آن میتوان کاربرد رنگهای طبیعی قرمز، سبز، آبی و قهوهای را تحسین کرد. توجه کردن به وضوح طراحیها موجود در جزئیات پیچیده فرش همانند نگاه کردن از پنجره جادویی به دنیای درون خود ما است. دنیایی که به نظر میرسد فراتر از مرزهای بافندگی توسط خود ما احاطه شدهاست.
“کپی فقط با ذکر منبع و لینک بلامانع است”
یک دیدگاه